loading...
بدو تو وب
آخرین ارسال های انجمن
admin بازدید : 146 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (0)
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ...

admin بازدید : 138 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (0)
بعضی ها
شبیه عطر بهارنارنجی هستند در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت،
نفس میکشی ...
آن قدر عمیـــق که عطر بودنشــان را تــا آخریــن ثانیه عمرت در ریه هایت ذخیره کنی ...

بعضــــی ها
شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند که افتاده اند در تـُنگ بلورین روزگارت،
جانت را با جان و دل در هوایشان تـازه می کـنی ...

بعضــــی ها
آرامش مطلقند لبخندشان ...
تـلالو برق چشمانشان ...
صدای آرامشان ...
و ...
تـپش قـلبشــان …
انگار که یک دنیـا آرامش را به رگ و ریشه ات تـزریق مـی کـند ...
آنقـدر عـزیـزنـد …
آن قـَدر بـکرنـد …
که دلت نمی آید حتی با نگاه لطیفى قلبشان بلرزد …
می ترسی تمام شوند و تو بمانی و یک دنیا حسرت ...

بعضی ها
بودنشان …
همین ساده بودنشان ...
همین نفــس کشیــدنشــان یــک عالمه لبخنـد می نشـاند روی گـوشه لبمــان ...

مثل بهار ...

admin بازدید : 265 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (0)
کاش میشد زندگی
تکرار داشت . . .
لااقل تکرار را یکبار داشت . . .
ساعتم برعکس
میچرخید و من . . .
برتنم میشد گشاد این
پیرهن . . .
آن دبستان ، کودکی ، سرمشق
آب . . .
پای مادر هم برایم جای
خواب . . .
خود برون میکردم
از دلواپسی . . .
دل نمیدادم به دست
هر کسی . . .
عمر هستی ، خوب و بد
بسیار نیست . . .
حیف هرگزقابل تکرار نیست! ! !

admin بازدید : 160 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (0)
حال همه ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنار زندگی می گذرم
که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد
و نه این دل ناماندگار بی درمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالی خوابهای ما سالهای پر بارانی بود
می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه باز نیامدن است
اما تو لااقل
حتی هر وهله
گاهی
هر از گاهی...
ببین انعکاس تبسم رویا را
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده ام خانه ای خریده ام
بی پرده،بی پنجره،بی در،بی دیوار، ...هی بخند!!!
بی پرده بگویمت:چیزی نمانده است...
من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید
از فراز کوچه ما می گذرد
باد؛ بوی نامهای کسان من می دهد
یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری؟
نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی ازابهام و آینه
از نو برایت می نویسم:
حال همه ما خوب است
اما تو باور نکن

admin بازدید : 125 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (0)
خدا را لمس باید كرد.....
خدا را مى توان در باورى جا داد،
كه در احساس وایمان غوطه ور باشد....!
خدا را مى توان بویید.......!!
واین احساس شیرینى است،
كه ما از بیكران مهربانیها براى خود،
خدایى لا مكان وبى نشان سازیم..........!!
خدا را در زمین وآسمان جستن ،
ندارد سودى اى آدم...........!!
تو !!
باید عاشقش باشى......!
باید گوش بسپارى،
به بانگ هستى وعالم........
خدا زیباترین عاشق انسان هاست..........!!
خدا را نیست همزادى...........
كه او یكتاترین .......
عاشق ترین ........
معبود انسان هاست...........!!

admin بازدید : 268 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (0)
I let it fall, my heart

گذاشتم قلبم سقوط کنه

And as it fell, you rose to claim it

و در حالی که داشت سقوط میکرد تو بلند شدی تا فتحش کنی

It was dark and I was over

همه جا تاریک بود و من به اخر خط رسیده بودم

Until you kissed my lips and you saved me

تا اینکه تو منو بوسیدی و نجاتم دادی

My hands, they’re strong

دستهای من قوی ان

But my knees were far too weak

اما زانوانم اونقدر قوی نبودن

To stand in your arms

تا بتونم توی اغوشت محکم باشم

Without falling to your feet

و به پات نیفتمBut there’s a side to you that I never knew, never knew

اما یه چیزی رو در مورد تو هیچوقت نمیدونستم…هیچوقت نمیدونستم

All the things you’d say, they were never true, never true

هر چیزی که گفتی هیچوقت راست نبود…هیچوقت راست نبود

And the games you play, you would always win, always win

و با این بازی هایی که در میاری تو همیشه برنده ای… همیشه برنده ای

But I set fire to the rain

اما من باران رو به آتش کشیدم

Watched it pour as I touched your face

و بارشش رو درحالی که صورتت رو نوازش میکردم میدیدم

Let it burn while I cry

بذار باران مشتعل بشه در حالی که من گریه میکنم

‘Cause I heard it screaming out your name, your name

چون من شنیدم!باران داشت اسم تو رو فریاد میزد…اسم تو

When laying with you

وقتی با تو ام

I could stay there, close my eyes

میتونستم اونجا بمونم و چشمامو ببندم

Feel you here, forever

و برای همیشه تو رو کنار خودم احساس کنمYou and me together, nothing is better

من و تو با هم هستیم و هیچ چیز بهتر از این نیست

‘Cause there’s a side to you that I never knew, never knew

اما یه چیزی رو در مورد تو هیچوقت نمیدونستم…هیچوقت نمیدونستم

All the things you’d say, they were never true, never true

هر چیزی که گفتی هیچوقت راست نبود…هیچوقت راست نبود

And the games you’d play, you would always win, always win

و با این بازی هایی که در میاری تو همیشه برنده ای… همیشه برنده ایBut I set fire to the rain

اما من باران رو به آتش کشیدم

Watched it pour as I touched your face

و بارشش رو درحالی که صورتت رو نوازش میکردم میدیدم

Let it burn while I cried

بذار باران مشتعل بشه در حالی که من گریه میکردم

‘Cause I heard it screaming out your name, your name

چون من شنیدم!باران داشت اسم تو رو فریاد میزد…اسم تو

I set fire to the rain

من باران رو به آتش کشیدم

And I threw us into the flamesو خودم و تو رو به قلب شعله ها پرت کردم

Where I felt somethin’ die, ’cause I knew that

اونجا بود که مردن یه چیزی رو حس کردم

That was the last time, the last time

چون میدونستم این آخرین بار بود…آخرین بار

Sometimes I wake up by the door

بعضی موقع ها وقتی بیدار میشم و می فهمم پیش در خوابم برده

Now that you’ve gone, must be waiting for you

حالا که رفتی باید منتظرت باشم

Even now when it’s already over

حتی حالا که این عشق تموم شده

I can’t help myself from looking for you

نمی تونم دنبالت نگردم

I set fire to the rain

من باران رو به آتش کشیدم

Watched it pour as I touched your face

و بارشش رو درحالی که صورتت رو نوازش میکردم میدیدمLet it burn while I cried

بذار باران مشتعل بشه در حالی که من گریه میکردم

‘Cause I heard it screaming out your name, your name

چون من شنیدم!باران داشت اسم تو رو فریاد میزد…اسم تو

I set fire to the rain

من باران رو به آتش کشیدم

And I threw us into the flames

و خودم و تو رو به قلب شعله ها پرت کردم

Where I felt somethin’ die

اونجا بود که مردن یه چیزی رو حس کردم

‘Cause I knew that that was the last time, the last time, oh

چون میدونستم این آخرین بار بود…آخرین بار

Oh, no

Let it burn, oh

بذار مشتعل شه

Let it burn

بذار مشتعل شه

Let it burn

بذار مشتعل شه

admin بازدید : 384 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (0)
قلب من برای تو می تپد - My heart will go on

هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم - Every night in my dreams. I see you. Ifeel you

و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری - That is how I know you go on

دوری، فاصله و فضا بین ماست - Far across the distance and spacesbetween US

و تو این را نشان دادی و ثابت کردی - You have come to show you goon

نزدیک، دور، هر جایی که هستی- Near. Far. Wherever you are

و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد - I believe that the heart does goon

یک باره دیگر در را باز کن - Once more. You open the door

و دوباره در قلب من باش - And you re here in my heart

و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد - And my heart will go on andon

ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم - Love can touch US one time

و این عشق می تواند برای همیشه باشد - And last for a lifetime

و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد- And never let go till we regone

عشق زمانی بود که من تو را دوست داشم - Love was when I loved you

دوران صداقت، و من تو را داشتم - One true time. I hold too

در زندگی من، ما همیشه خواهیم تپید - In my life we ll always goon

نزدیک، دور، هرجایی که هستی- Near. Far. Wherever you are

من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید- I believe that the heart does goon

یک باره دیگر در را باز کن- Once more. You open the door

و تو در قلب من هستی- And you re here in my heart

و من از ته قلب خوشحال خواهم شد- And my heart will go on andon

تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم- You re here. There s nothing Ifear

می دانم قلبم برای این خواهد تپید- And I know that my heart will goon

ما برای همیشه باهم خواهیم بود- We ll stay forever this way

تو در قلب من در پناه خواهی بود- You are safe in my heart

و قلب من برای تو خواهد تپید- And my heart will go on

و خواهد تپید... - And on

admin بازدید : 168 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (0)

پیشکش دوستانی که مینویسن.......

بعضی نوشته ها بوی بادام تلخ میدن٬
بوی عاشقانه های سالهای وبا
بوی انتظارهای بی پایان و پوچی های همیشه سرشار !
بعضی نوشته ها بوی تلخی گم کردن میدن٬
تلخی گم کردن من های نیمه پنهان
بعضی نوشته ها بوی خوب گلابدون های نیمه شکسته و
شمع های نیمه سوخته امام زاده ها رو میدن
بوی خوب زن های چادر گل گلی میدن،
بوی خوب نذر و نیازهاشون
بوی خوب همدلی ها و نگاه های معصومانه شون... بوی مذهب نمیدن!
بوی خلوص دل میدن... بوی برهنگی ها ...
بعضی نوشته ها همیشه بوی بادام تلخ میدن
و برخی بوی شکستن شاخه های کوچک فندق
شاخه هایی که در میان ماست٬
میان هر ضجه باران و هر زنگ کلیسایی متروک
میان قلب های پاره پاره ...

admin بازدید : 186 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (0)

من آن زمان که نهر ها خشکیدند بر زمینی بی حاصل به خاک نشستم

من آن زمان که شکوفه مُرد- فصل باران ِ آتش – به دنیا آمدم

من از بی باری ِ یک دنیا حوا

آدم را پَس زدم و آدم شدم

فصل ِ نحسی بود .

مادر میگوید:

در کنار آن همه تولد ِ عقیم –مرگ ِ بی حد

چه خوب دوام آوردی!

نمیداند آن نحسی هنوز با من ست

admin بازدید : 157 سه شنبه 03 شهریور 1394 نظرات (0)
من هرشب به اشتیاقِ تو
پیراهنِ سفیدِ حریرِ مادربزرگ را می پوشم
همان که همیشه وقتی با پدربزرگ قهر می کرد
با یک سنجاقِ گل رویِ سر
تنش می کرد
و منتظر می نشست تا پدربزرگ از حجره بیاید
خودم را هزار بار در آینه نگاه می کنم
لبخند می زنم
و در دل تمامِ قندهایِ نخورده را آب می کنم
من هرروز غذاهایِ تازه یاد می گیرم
چای دارچین را به چاشنی هایِ دیگر امتحان می کنم
شعر می گویم
آواز می خوانم
به خیاطِ محل پارچه می دهم تا برایم پیراهن هایِ رنگ به رنگ بدوزد
و هرروز در گوشِ آسمان می گویم به تو خبر برساند که
دوستـت دارم . .
من زنی دیوانه ام که با فکرِ تو
در خانه ی مشترکِ خیالی با تو
آنقدر عاشقانه دارم با تو زندگی می کنم
که همسایه ها خیال برشان داشته
که تو شب ها به خانه می آیی
صبح ها زود می روی
و من از حسادتِ زیاد
نمی خواهم رویِ تو را حتی ماه هم ببیند
چه برسد همسایه ی دیوار به دیوارمان
من هرشب به اشتیاقِ تو
پیراهنِ حریرِ مادربزرگ را می پوشم
سر رویِ زانوهایم می گذارم
و برایِ تو لالایی می خوانم
تا مبادا کسی قبل از من
جز من
تو را به خواب ببرد.

تعداد صفحات : 58

درباره ما
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما کدوم مخاطب بدو تو وب هستی؟
    بهترین بازیگر سریال قهرمان رو انتخاب کنید.
    آمار سایت
  • کل مطالب : 576
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 49
  • تعداد اعضا : 85
  • آی پی امروز : 176
  • آی پی دیروز : 60
  • بازدید امروز : 232
  • باردید دیروز : 111
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 343
  • بازدید ماه : 343
  • بازدید سال : 42,988
  • بازدید کلی : 492,982
  • کدهای اختصاصی