بعضی ها
شبیه عطر بهارنارنجی هستند در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت،
نفس میکشی ...
آن قدر عمیـــق که عطر بودنشــان را تــا آخریــن ثانیه عمرت در ریه هایت ذخیره کنی ...
بعضــــی ها
شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند که افتاده اند در تـُنگ بلورین روزگارت،
جانت را با جان و دل در هوایشان تـازه می کـنی ...
بعضــــی ها
آرامش مطلقند لبخندشان ...
تـلالو برق چشمانشان ...
صدای آرامشان ...
و ...
تـپش قـلبشــان …
انگار که یک دنیـا آرامش را به رگ و ریشه ات تـزریق مـی کـند ...
آنقـدر عـزیـزنـد …
آن قـَدر بـکرنـد …
که دلت نمی آید حتی با نگاه لطیفى قلبشان بلرزد …
می ترسی تمام شوند و تو بمانی و یک دنیا حسرت ...
بعضی ها
بودنشان …
همین ساده بودنشان ...
همین نفــس کشیــدنشــان یــک عالمه لبخنـد می نشـاند روی گـوشه لبمــان ...
مثل بهار ...
شبیه عطر بهارنارنجی هستند در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت،
نفس میکشی ...
آن قدر عمیـــق که عطر بودنشــان را تــا آخریــن ثانیه عمرت در ریه هایت ذخیره کنی ...
بعضــــی ها
شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند که افتاده اند در تـُنگ بلورین روزگارت،
جانت را با جان و دل در هوایشان تـازه می کـنی ...
بعضــــی ها
آرامش مطلقند لبخندشان ...
تـلالو برق چشمانشان ...
صدای آرامشان ...
و ...
تـپش قـلبشــان …
انگار که یک دنیـا آرامش را به رگ و ریشه ات تـزریق مـی کـند ...
آنقـدر عـزیـزنـد …
آن قـَدر بـکرنـد …
که دلت نمی آید حتی با نگاه لطیفى قلبشان بلرزد …
می ترسی تمام شوند و تو بمانی و یک دنیا حسرت ...
بعضی ها
بودنشان …
همین ساده بودنشان ...
همین نفــس کشیــدنشــان یــک عالمه لبخنـد می نشـاند روی گـوشه لبمــان ...
مثل بهار ...